رضا دانش آموز سال آخر دبیرستان به دختر متمولی به نام نسرین دل می بازد. رضا با پدرش سیدحسین خادم، که رفتگر شهرداری است، در یک خانه ی اجاره ای زندگی می کنند. اکبر، دوست صمیمی رضا، پول تو جیبی رضا را تأمین و امکان دیدارهای رضا و نسرین را فراهم می کند....
«داش احمد» که راننده ی تاکسی است با دختر جوانی برخورد می کند و به زودی شیفته اش می شود اما پدر متمول دختر مانع ادامه ی روابط آنهاست. پدر گرفتار توطئه و دسیسه ی یکی از بدخواهانش می شود و داش احمد به موقع او را یاری می دهد پس از ماجراهایی وقتی صداقت و...
دکتر حقی و همسرش در تصادف اتومبیل کشته می شوند و فرزند آن ها نادر از این حادثه جان سالم به در می برد؛ اما قدرت تکلم و شنوایی خود را از دست می دهد….
داش حبیب، که با مادر بیمارش زندگی می کند، کارش کف زنی و رسیدگی به مستمندان است. او شبی ستاره را که دختر ثروتمندی است از دست اوباش نجات می دهد. پدر ستاره تصمیم دارد دخترش را به عقد یکی از شرکایش که در آمریکا است درآورد. از طرف دیگر نامادری ستاره،...
ابی و آقاحسینی پس از آزادی از زندان، وسط تهران از هم جدا میشوند. ابی بر اساس وعده «آقا فکری» در زندان، شماره تلفنی را میگیرد اما کسی گوشی را برنمی دارد. او پس از پرسه زدن در شهر، دوباره آقاحسینی را در محلهای بدنام ملاقات میکند و معلوم میشود حسینی که...
به «مرشد» همه اعتقاد دارند، منجمله جوانی که مشهور است سرسپرده ترین یار مرشد است. جوان دختری را دوست دارد. دختر بر اثر حادثه ای به وسیله ی راهزنی عصمتش را از دست می دهد. مرشد برای اینکه آبروی دختر را حفظ کند، ظاهراً با او ازدواج می کند. جوان با مرشد از...
مرد جوان تنهایی (پرویز فنی زاده) در اتاقش روی جلد قلمدان نقاشی می کند. عمویش وارد اتاق او می شود. وقتی مرد جوان می خواهد برای عمویش شراب بیاورد از پنجره اتاق زنی (نوین قیاسی) را زیر سایه ی درخت می بیند که کنار پیرمردی ایستاده است. مرد جوان از آن پس هر...
قای حکمتی (پرویز فنی زاده)، معلم جدید مدرسه ای در جنوب شهر، در آغاز ورود به کلاس درس یکی از شاگردانش به نام مصیب (عباس دسترنج) را از کلاس اخراج می کند….
حسن (رضا ارحام صدر) آرایشگر جوانی است که درآمد کافی ندارد و تنگناهای مالی او را مستأصل کرده است. مادر حسن (گیتی فروهر) که ناامیدی فرزندش را می بیند وصیت نامه ی شوهرش را به حسن می دهد و حسن درمی یابد که پدرش مبلغ هنگفتی نزد چنگیز (اکبر خواجوی) به امانت...
زوج جوانی در جریان حادثه ای هر کدام با این تصور که همسرش درگذشته، سال ها دور از هم زندگی می کنند. مرد خواننده ی معروفی می شود و زن در حادثه ای بینایی اش را از دست می دهد. سال ها بعد مرد اتفاقاً با دخترکی روبرو می شود و بی آنکه بداند دختر چه رابطه ای با...